ميرموسی هاشمی
طی راههای پرپيچ و خم، اندوخته تجربه ها، با رخ دادها و تجربه حاصل ازاين همه، انسان را به مرحله ای می رساند كه به خود برگردد و راهی را كه ناخودآگاه رفته است باراهی كه می بايست می رفت بسنجد و من برسرچنين دو راهی قرارگرفتم كه گذشته را چراغ راه آينده خود سازم و راه آينده را كه راه خدمت به سرزمين زادگاهم آذربايجان و مردمی كه ازنظر زبان، فرهنگ، آداب و رسوم و خصائل ملی به آن متعلق هستند بيانديشم و نفس هايم را با نفس های تمامی آنان كه به آزادی اين سرزمين و سعادت مردمش می طپد هم آهنگ كنم و به اردويی بپيوندم كه فردای خوش و سعادتمند و همراه با آزادی وخوشبختی هموطنانم كه شايستگی بهره برداری و بهره وری ازآن را دارند.
دراين مدت مظلوميت آذربايجان و مردم اين ديار را بيش از هرچيز باپوست و استخوان لمس كردم. رازهای نا گفته سرزمين آتش هنوز در دل تاريخ تابناكش نهفته و فرزندانش برای احيای هويت ملی خود امروز قلب تاريخ را بدقت و به آرامی می شكافند و بابك خرم دين وی … را بيرون كشيده و به بزرگان و قهرمانانشان افتخار می كنند. به انعقاد كنندگان قراردادهی گلستان (۱۸۱۳) و تركمانچای (۱۸۲۸) كه سبب جدائی بخش بزرگی از خاك آذربايجان گرديد نفرين می فرستد. و…
پس ازاستقلال آذربايجان شمالی و مطالعه و تحقيقات ازمنابع بی طرف، خيلی ازحقايق را روشن ساخت. در دوران استبداد سلاله پهلوی كتابها كه درتحريف تاريخ و حقيقت هی آذربايجان منتشرشده بود، به زباله دان تاريخ معاصر ريخته شدند. خوشبختانه نسل حاضر شانس آنرا داشت كه بتواند حقايق را دردوران بيداری مشاهده و آنرا لمس كند.
می دانستم آذربايجان توان آنرا دارد که با نيروی انسانی پرتوان، منابع طبيعی سرشار، از فولكلور و مدنيت خود بهتر از اين شرايط باشد. اين حس رفته رفته درمن فزونی گرفت. چون سرمايه مالی، سرمايه فكری، معنوی و بالااخص هستی اش از بين می رفت. لذا بدون وابستگی به جايی، با استقلال فكری تصميم گرفتم سرباز آذربايجان شوم، نه سرباز مسلح برای سركوبی، بلكه سرباز معنوی! كه بتوانم با همياری ساير هموطنانم از راههای دموکراتيک خواسته های مشروع عموم را بدست آوريم و راه نجات آزادی ملی و مدنی قبل ازاينكه منجر به سياسی و نظامی شود، بطورمسالمت آميز فرهنگی و مدنی حل شود. برای گرفتن اين حق، رژيم ايران در برابرخواسته مشروع ملت آذربايجان تسليم شود، درغيراينصورت دوشا- دوش آزاديخواهان به مبارزه ام تداوم بخشم. برای گزينه راهکار نهائی، گفته ژنرال «دوگل» را دراينجا خاطرنشان می سازم. «دوگل» در ژوئن 1940 چنين گفته بود: «روزی که ما صاحب همان نيروهای مکانيزه ای شويم که به دشمنان امکان خرد کردن ما را داد، می توانيم انتقام خود را بگيريم»
آذربايجان جنوبی سرزمينی است سرسبز و حاصل خيز و پنجره ای است به غرب، آسيای مرکزی، خاورميانه و اقيانوس هند. همچنين گنجينه ای است از شايستگی ها که تا به امروز در تمامی جوانب اين حقايق اثبات شده است.
با اينکه ازدست دادن آذربايجان جنوبی برای هيج رژيمی درايران متصورنيست اما اکنون درشرايطی ازجهان زندگی می کنيم که ملت های تحت ستم ازدست قدرت های استعماری يکی پس از ديگری رها می شوند. بهترين آرزوی من آن است که پس از وصول به استقلال آذربايجان جنوبی و وحدت با آنسوی ارس (آذربايجان شمالی) آذربايجان واحد تشکيل گردد! يقين که قدرت مادی و معنوی اين کشور بزرگ می تواند درصلح و صفای منطقه و جهان باعث افتخار هر آذربايجانی باشد!
بايد اعتراف کنيم که امروز ما دراين راه مقدس تنهائيم، اتفاقا راه ما هم از اين تنهائی آغاز می گردد. پس بايد اعتماد به نفس ملی را هر روز بيش از پيش درميان جامعه گسترش دهيم و با بهره وری از تجارب گذشته و دانش روز بتوانيم راه نوينی به سوی تکامل [ناسيوناليسم مترقی] ترک آذربايجانی هموارسازيم. آذربايجان، چنان از قدرت مادی و معنوی برخوردار است که در صورت انسجام نيروهای ملی، دشمنان آزادی درکوتاه مدت برای هميشه خرد خواهند شد.
برای وصول به آزادی، چه سعادتی بالاتر از آن است که انسان دلش، جانش و نگاهش نخست با ملت خويش باشد و نفس اش را با نفس های آنها تازه کند، سپس درمقام يک انسان به تمام ملل جهان به ديده محبت نگريسته و همه ملل را يک خانواده بداند.