ماشااله رزمی
جنبشی که دراعتراض به کنار گذاشتن اصلاح طلبان بعد ازانتخابات مهندسی شده دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران شروع شد و به جنبش سبز معروف گشت عمدتا در تهران متمرکز بود.
بدرجات متفاوت شهرهای قم ، اصفهان و شیرازنیزکه شهرهای بهره مند شده ازانقلاب اسلامی هستند دراین جنبش فعال شدند ودربقیه مراکزاستانها تظاهرات بسیار محدود وسمبلیک بوده و دوام نداشت و بقیه مناطق ایران هم اصلابه این جنبش نپیوستند ولی طرفداران جنبش سبزبیش ازهمه انتظار داشتند که آذربایجانی ها به این حرکت بپیوندند و ناراحت بودند که چرا آذربایجان ساکت است .
علت این انتظارو توقع نیز روشن است زیرا آذربایجانی ها در طول تاریخ همواره پرچمدار قیام ها و انقلابات در ایران بوده اند و افکارعمومی همیشه درتحولات بزرگ اجتماعی متوجه آذربایجان است و گفته می شود «اگر تبریز برخیزد کار را تمام می کند »، اینبار نیز انتظارعموم این بود که آذربایجان یکپارچه و بیشترازهرجای دیگر در حمایت ازجنبش سبز بپاخیزد ولی چنین نشد.
اکنون یکسال و نیم از آغاز اعتراضات می گذرد وبنیادگرایان نمی توانند از نقد مواضع اصلاح طلبان بهره برداری تبلیغاتی بکنند درعین حال شناخت نقاط ضعف جنبش سبز به برطرف کردن آنها در جنبش های خود بخودی بعدی که زمینه های اجتماعی آن همچنان بقوت خود باقی است کمک می کند چونکه باانتخاب مجدد محمود احمدی نژاد با دستکاری درآراءانتخاباتی، ظرفیت جمهوری اسلامی برای کسب مشروعیت ازطریق انتخابات گزینشی بین افراد خودی که طی سی سال گذشته متداول بود بپایان رسید وبلندگویان جناح اصولگرا رسمااعلام نمودند که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ناشی از آراء مردم نیست و ولی فقیه مشروعیت خود را از امام زمان می گیرد.
دروقایع بعد ازاین انتخابات که بزرگترین چالش داخلی جمهوری اسلامی از روز بقدرت رسیدنش بود و بیش از یکصد کشته و چندین هزار دستگیری و زندانی داشت ، آذربایجانی های زیادی شرکت کردند ولی شرکت بی نام آذربایجانی ها بصورت فردی درجنبش سبز انتظارات را برآورده نکرد و حتی مرگ حماسی سمبل این جنبش یعنی ندا آقاسلطان که یک دخترلائیک آذربایجانی است و همچنین نیمی ازجمعیت تهران که آذربایجانی هستند وبخشی ازآنان درصفوف تظاهرات کنندگان فعال بودندوکشته و مجروح و زندانی دادند برای برآورده کردن انتظاری که ازآذربایجان وجود داردکفایت نکرد
این مساله باید ریشه یابی شود چون مهمترترازآنست که بشود به سیاست های جناح اصولگراویا قهرکردن آذربایجانی ها نسبت داده شود ازاین روی دراین نوشته موضع آذربایجان نسبت به حنبش سبز کالبدشکافی می گردد .
1- چرا آذربایجان با نام خود و یکپارچه درجنبش سبز فعال نشد؟
اظهارنظرهای مختلفی دراین موردصورت گرفته وبیشترگفته شده است که شدت سرکوب و جو پلیسی در آذربایجان و نبود تشکل مستقل سیاسی و همچنین نارضایتی آذربایجانی ها از فارس ها که درقیام آذربایجانی ها علیه توهین کنندگان به ترکان آذربایجان در سال 1385 حتی بصورت لفظی نیزازآذربایجانی هاحمایت نکردندبعنوان علل عدم تمایل آذربایجانی هابه شرکت درجنبش سبزعنوان شده اند.این دلایل واقعی هستند ولی اصل مساله را توضیح نمی دهند و برای جواب دادن به این سوال اساسی باید دید چه اقشار و طبقات اجتماعی در جنبش سبز فعال بودند و کدام طبقه این جنبش رارهبری می کرد؟ این بررسی قصد ارائه تحلیل طبقاتی ازجنبش سبز را ندارد (هرچندکه تحلیل ماهیت طبقاتی اصلاح طلبان جمهوری اسلامی نیز ضروری است) و فقط می خواهد نشان دهد طبقه ای که این جریان را سازماندهی ورهبری می کرد درآذربایجان وجود ندارد زیرا:
11 — جناح اصلاح طلب رژیم جمهوری اسلامی که مبتکر و سازمانگر جنبش سبز بود و حدود دویست نفر از چهره های شناخته شده آن دستگیر وزندانی شدند، طبقه جدیدی است که بعدازانقلاب با تغذیه از درآمد نفت و با بهره مندی از رانت های سیاسی – اقتصادی بوجود آمده است و خود را اصلاح طلب معرفی می کند .اصلاح طلبان بخشی از طبقه تازه بدوران رسیده ای هستند که طی سی سال گذشته با انحصاری کردن قدرت سیاسی صاحب نام و ثروت و شهرت و مقام ومدرک شده اند و با هزار و یک پیوند به جمهوری اسلامی وصل هستند. این طبقه عمدتا درهمان شهرهائی ریشه گرفته است که درجنبش سبزفعال شدندیعنی شهرهائی که با سیاست های حامی پروری جمهوری اسلامی رشد کرده اند جناح اصلاح طلبان جمهوری اسلامی بخاطرمنافع خوددیدگاه اقتصادی لیبرال دارد ودرمقایسه با تفکرقرون وسطائی ولایت مطلقه فقیه تاحدی مدرن است و بر جناح اصولگرا ارجحیت دارد اما درشرایط فعلی ایران تعادل قوا بنفع این جناح نیست وآنان توان جلب وسیعترین اقشار جامعه و عمومی کردن خواسته های خود راندارد. پبوستن ناراضیان از حکومت به تظاهرات خیابانی و حمایت ایرانیان خارج کشورازاین حرکت و همسوئی خواسته های طبقه متوسط شهری با شعارهای رهبران جنبش سبز دراصل قضیه تغییرکیفی ایجاد نمی کند واهداف رهبریت آنراعوض نمیکند برای اینکه:
1- 2 – بخاطر دیدگاه اقتصادی اش که لیبرال محافظه کار است این طبقه نمی خواهد و نمی تواند اقشار زحمتکش جامعه را بدنبال خود بکشد.حامی اصلی این طبقه در راس هرم قدرت هاشمی رفسنجانی است که به حق یا بناحق به پدرخوانده مافیای اقتصادی معروف شده است ایدئولوگ های این طبقه ازعدالت اسلامی حرف می زنند و از بر زیان آوردن عدالت اجتماعی پرهیز می کنند و بدین جهت نیروی زحمتکشان را در بست به جناح رقیب سپرده اند تا با وعده های توخالی و اقدامات نمایشی خود را مدافع محرومان جامعه معرفی بکند.
1- 3 – این طبقه نوپاقصد تسخیر قدرت درجمهوری اسلامی را دارد ونه اراده تغییر یا سرنگونی آن را، چون تمام عزت و ثروت خود را از جمهوری اسلامی دارد و بخاطرعملکردگذشته اش بقای خود را دربقای جمهوری اسلامی میبیند و ازحساب پس دادن می ترسد.سخنگویانش همواره شعارهای ساختارشکن راتقبیح می کنند و اسم آنرا زرنگی سیاسی می گذارند. بهمین جهت طرفداران تغییر رژیم وقتی متوجه قصد واقعی رهبران جنبش سبز شدند خیابانها را خلوت کردند.
1- 4 -اینان درپای بندی خودشان به انقلاب اسلامی اصرار دارند و بهمبن جهت نمی توانند طرفدار واقعی برابر حقوقی زنان با مردان باشند . آزادی زنان را در چارچوب قوانین اسلامی قبول دارند که این قوانین در بهترین حالت زن را نصف آدم حساب می کند.فعالان جنبش زنان درابتدا موتوراعتراضات خیابانی در تهران بودند اما وقتی موسوی حتی حاضر نشد نمایندگان آنها را بپذیرد و پیغام داد که بروند حرفهایشان را به زهرا رهنورد بگویند، همگی نا امید شدند و بخانه های خودبرگشتند در سی سال گذشته دیکتاتوری عریان بنام اسلام جامعه ایران را به سکولاریسم و جدائی دین از دولت سوق داده است و نیروی سکولار نقش مهمی درتحولات سیاسی پیدا کرده است ولی اصلاح طلبان هنوز از دموکراسی دینی صحبت می کنند و سکولارهارا غیرخودی می دانند.
1 – 5 – دهه اول انقلاب سال های اوج ترور و وحشت در جمهوری اسلامی است. تمام رهبران نمادین و رهبران میدانی جنبش سبز حسرت آن سال ها رامی خورند اصلاح طلبان امروزکه چپ های اسلامی اوایل انقلاب هستند بیشترین نقش را در سرکوبی جنبش های ملی غیر فارس داشتند و هرگز از انحصارگری ها و خونریزی های خود انتقاد نکرده اند آنان همچنان یک عذرخواهی بزرگ به همه ملل غیر فارس بدهکارند اصلاح طلبان که امروزخود مخالف ولایت مطلقه فقیه (ونه الزاماخوداصل ولایت فقیه)شده اند سی سال پیش خودشان با شعار ضد ولایت فقیه آیت اله شریعتمداری را خانه نشین ، بی آبرو و دق مرگ کردند اینان با چه روئی از ترک، کرد، عرب، ترکمن و بلوچ انتظار دارندکه حالا رهبری آنها رابپذیرند ؟اصلاح طلبان ملل غیرفارس را با همان ادبیات جمهوری اسلامی و بصورت تحقیر آمیز اقوام می نامند و چون می دانند که آنها در مجموع لائیک هستند لذا نمی خواهند ازحقوق ملی غیرفارس ها حرف بزنند و می ترسند که اسلامی بودنشان زیرعلامت سوال برود و یا اگر ازحقوق ملل حرف بزنند پان ایرانیست هاازآنها دوری کنند.اینان همچنان غیر فارس ها رااتباع درجه دوم و غیرخودی میدانند ورقبای خودراازرشد گرایشات گریز از مرکزملل غیرفارس می ترسانند.
1 – 6 – پرچم داران جنبش سبزعلیرغم ادعاهایشان نه به دموکراسی و پلورالیسم سیاسی ونه به حقوق بشرو حقوق شهروندی اعتقاد ندارد. سخنگویانشان از دموکراسی دینی و حقوق بشر ورافت اسلامی حرف می زند که نه آن دموکراسی و نه این حقوق بشراست وحتی نمایندگان این جریان درخارج کشورمخالفان قدیمی جمهوری اسلامی را غیر خودی و ضدانقلاب می شناسند و حاضر نیستند برای دفاع از حقوق بشروزندانیان سیاسی با آنان همراهی کنند و طومار مشترک امضاء نمایند.
1 – 7 – این جناح از حاکمیت جمهوری اسلامی که به اصلاح طلب معروف شده اند با مشخصاتشان که در بالا بدان اشاره شد درآذربایجان بوجود نیامده است هیچکدام ازآقازاده هاآذربایجانی نیستند چون آذربایجان در آغاز انقلاب اسلامی، جنبش طرفداران شریعتمداری را بوجودآورد و حزب خلق مسلمان با ولایت فقیه مخالفت کرد و به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای نداد لذاآذربایجان از طرف حکومت مرکزی مورد تنبیه اقتصادی قرارگرفت آنان که می گویند اقتصاد ایران دردست آذربایجانی هاست هنوز درحال وهوای دوران مشروطیت هستند. تجار فرش که اکثراآذربایجانی هستند در سیستم سرمایه داری ایران امروز کاسب های خرده پا محسوب می شوند. سرمایه داران فعلی ایران کسانی هستند که دارای شرکتهای استخراج و اکتشاف ، کشتی های اقیانوس پیما ،شبکه های تلفن همراه و شرکت های هواپیمائی با ناوگان هوائی و کارخانجات تولید و مونتاژاتومبیل و کامیون و صاحت کمپانی های بزرگ بین المللی درپنج قاره جهان هستند. طی سه دهه گذشته قدرت سیاسی و اقتصادی تمام و کمال دردست روحانیون بود و چون روحانیون آذربایجان طرفدار شریعتمداری بودند درقدرت سیاسی شرکت داده نشدند و باین ترتیب آذربایجانی ها در راس قدرت سیاسی مدافع نداشتند و بودجه لازم برای توسعه آذربایجان اختصاص داده نشده است آن تعداد از روحانیون آذربایجانی هم که درآغاز انقلاب همراه خمینی بودند یا مردند و یا کنارگذاشته شدند و امروزدرمیان روحانیون صاحب قدرت هیچ روحانی صاحب نام آذربایجانی بچشم نمی خورد و حتی بعد از ترور آیت اله قاضی طباطبائی درسال 1358 تا به امروزهیچیک از امام جمعه های تبریز نیز تبریزی نبوده اند و رهبر فعلی جمهوری اسلامی نیز که پدرش ترک ولی مادرش کاشانی است ارادت خاصی برای آذربایجان نشان نمی دهد و درخدمت حکومت مسلط فارس است درست مانند استالین که گرجی بود ولی درخدمت فرهنگ وحاکمیت روس قرار داشت.
1 – 8- روحانیون بکمک متحدین نظامی امنیتی خود هنوز نقش تعیین کننده هم درقدرت سیاسی جمهوری اسلامی وهم درمخالفت باآن دارند چنانکه سال گذشته نقش آفرینی روحانیون اصلاح طلب را درمخالفت با ولایت مطلقه فقیه دیدیم و شاهد بودیم که معترضین درقم اکثراطرفداران آیت اله منتظری ، دراصفهان طرفداران آیت اله طاهری و درشیراز طرفداران آیت اله دستغیب بودند.چنین روحانیون با نفوذوقدرتمند مدافع جمهوری اسلامی درآذربایجان باقی نمانده اند
2 – نارضایتی آذربایجان ازاصلاح طلبان
2—1 – درآذربایجان یک حرکت هویت طلب ملی دموکراتیک وجود دارد که تمام جناح ها و ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی ازکم وکیف آن مطلع هستند وتنها مخالفان غیر آذربایجانی جمهوری اسلامی شناخت درستی از ترکیب و توان این نیروی ملی ندارند اداره کردن آذربایجان بوسیله وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیتی و سرکوبی بیرحمانه و بی امان فعالین حرکت ملی آذربایجان دقیقابرای جلوگیری ازرشدهمه جانیه این حرکت حق طلبانه است حرکت ملی آذربایجان درمیان اقشارمختلف مردم ازروشنفکرو کارگر گرفته تا پیشه ور وبازاری ریشه دارد بدین جهت امروزه هرحزب یاجریان سیاسی اگربخواهد درآذربایجان فعالیت کند مجبوراست واقعیت وجودی این حرکت را برسمیت بشناسد و بخواسته های سیاسی واقتصادی این نیروی ملی توجه کند و خودرا با آن هماهنگ سازد کاری که اصلاح طلب ها نکردند و اگر دقیقتر بگوئیم اصلاح طلبان نخواستند این نیروی تعیین کننده را بحساب آورند ومیدان را برای رقیب خود خالی گذاشتند برای اینکه.
2 – 2 – اصلاح طلبان حکومتی خیال می کردند که چون موسوی اهل آذربایجان است پس آذربایجانی ها خودبخود به وی رای خواهند داد ولازم نیست بخود زحمت بدهندوبخواسته های نیروهای موجود درمحل توجه کنند سبزهای مرکز نشین آنچنان به پشتیبانی یکپارچه آذربایجان ازموسوی اطمینان داشتندکه حتی زحمت تماس با شخصیت ها وبازاریان تبریز را نیز بخود ندادند آنان فراموش کرده بودند که هنگام سرکوبی جنبش طرفداران آیت اله شریعتمداری در آغاز انقلاب اسلامی ،میرحسین موسوی چه نقش منفی درآذربایجان بازی کرده و اصلاح طلبان چه کینه عمیقی درمیان مردم ایجاد کرده اندوحتی وقتی قبل ازانتخابات سخنرانی موسوی دردانشگاه تبریزبهم خورد و موسوی حاضرنشد به سوالات دانشجویان جواب بدهد و جلسه متشنج شد و دهها نفر توسط نیروهای امنیتی دستگیر و زندانی شدند بازهم بخود نیامدند و نتواستند تاکتیک های خود را اصلاح بکنند آنان هرگونه انتقاد از موسوی را توطعه و پروژه رقیب خود می دانستند و قادر بدیدن واقعیت ها نبودند.
2 – 3 – قبل ازانتخابات اصلاح طلبان وحشت زده شده بودند که اگر شورای نگهبان صلاحیت اکبراعلمی نماینده سابق تبریز را تائید کند آراء آذربایجان بنام اعلمی خواهد بود و چیزی به آنها نخواهد رسید که شورای نگهبان ولایت فقیه بکمک آنها آمد و صلاحیت اعلمی را رد کرد اما ناشیگری سیاسی اکیپ موسوی آنقدر زیاد بود که حاضر نشدند اعلمی رانماینده خود درشمالغرب کشورمعرفی بکنند و بجای وی یک نفرغیرسیاسی نا آشنا به مسائل منطقه را مسئول ستاد کردند و هنگامی که بعضی از فعالین حرکت ملی آذربایجان در تبریز که علاقمند بودند درکنارجنبش سبزباشند برای همکاری به ستاد موسوی مراجعه کردند مسئول ستاد بدون فکرکردن به عواقب کارخود با خشونت آنها راطرد کرد و گفت« شما تجزیه طلب ها اگر بار دیگر قدم به ستاد بگذارید قلم پایتان را می شکنم» و چنین بود که درنهایت نمایندگان موسوی درآذربایجان همان را درو کردندکه بادست خودشان کاشته بودند و درمقابل آنها جناح نظامی امنیتی و عوامفریب طرفداراحمدی نژاد باپخش وسیع نوار ویدئوئی که درآن محمدخاتمی دریک مجلس جوک گوئی آذربایجانی ها را مسخره می کرد و خنده های هیستیریک سر می داد افکارعمومی و شرایط سیاسی آذربایجان را علیه موسوی برگرداندند.
3 – حرکت ملی آذربایجان چیست وچه میخواهد؟
درباره حرکت ملی آذربایجان و سایر جنبش های ملی غیرفارس و حتی جنبش سبز قضاوت های عامیانه متعددی وجود داردکه اغلب برای ایجاد پیشداوری و نفی این حرکت هاست که ریشه پبدایش این حرکات را به سیاستهای خارجی نسبت می دهند. این نوع قضاوتها بعضا ناشی ازعدم شناخت واقعی علل سیاسی و اقتصادی- اجتماعی جنبش های ملی از طرف تحلیلگران سیاسی اوپوزیسیون اما کاملا هدف داراز طرف حاکمیت دیکتاتوری موجود است زیرا تا زمانی که زمینه اجتماعی برای بوجودآمدن یک جنبش ملی وجود نداشته باشد هیچ قدرت خارجی نمی تواند بطور مصنوعی آنرا ایجاد کند مساله بهره برداری خارجی از تحولات داخلی هم به سیاستهای حکومت مستقر موجود بستگی دارد که چقدر دوست و دشمن برای خود پیدا کرده است. حرکت ملی آذربایجان، حرکتی است مستقل و سیویل خواسته های آن نیز کاملا روشن است و واقعیت وجودی آن بشرح زیر می باشد :
3 – 1 -درآذربایجان مانند سایرمناطق غیرفارس درجغرافیای ایران امروز ازطرف حکومت مرکزی و بخشی از ملت حاکم، ستم ملی بر مردم اعمال می شود که شامل ستم اقتصادی، فرهنگی زبانی و سیاسی اجتماعی است و حرکت ملی آذربایجان برای مقابله با این ستم ملی بوجود آمده است و ریشه اصلی آن در ستم اقتصادی قرار دارد هرچند که درشعارهای روزمره خواسته های اقتصادی کمتربچشم می خورند و بیشتر به ستم فرهنگی زبانی اشاره می شود در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی این نیرودرگردهمائی های صدها هزارنفری قلعه بابک ظاهرمی شد و اکنون لااقل یکصدوبیست هزارنفراز آنان بنام طرفداران تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز (تراختور)درمیدان های ورزشی قدرت نمائی می کند.
3 – 2 – آذربایجان دردوران مشروطه درمیان شش ایالت ایران ازنظراقتصادی مقام اول راداشت و به اتکاء قدرت اقتصادی خود بود که توانست یازده ماه درمقابل مستبدین حکومت مرکزی مقاومت کند اما با شاه شدن رضا خان میرپنج که درجنگ های مشروطه مسلسل چی قزاق های حکومت مرکزی درغرب تبریز(محله قره ملک)بود تبعیض و فشار اقتصادی برای تضعیف مقاومت آذربایجان شروع میشود تهران به بهای ویرانی اقتصادی مناطق پیرامون به مرکز صنعتی،اقتصادی، فرهنگی وسیاسی تبدیل میشود تا اینکه درمقطع انقلاب اسلامی آذربایجان بعدازتهران واصفهان درمقام سوم اقتصاد قرارمی گیردوپس ازانقلاب و سرکوبی جنبش طرفداران شریعتمداری و مخالفت آذربایجانی ها با ولایت فقیه است که فشاراقتصادی چندین برابرمی شود و بالخره طبق آمار وزارت صنایع ، اکنون آذربایجان درمقام هفدهم دربین بیست و هفت استان قرارگرفته است و باین ترتیب ریشه اقتصادی حرکت ملی آذربایجان آشکارتر می شود و هر آذربایجانی درزندگی روزمره خوداین تبعیض آشکاراقتصادی رابا گوشت وپوست خوداحساس میکند زیرا آذربایجان در فرستادن مهاجر به سایراستانها مقام اول را دارد و جوانانی که از دانشگاههای آذربایجان فارغ التحصیل می شوند مجبورند برای پیداکردن کار به اصفهان و کرمان وبندرعباس و مناطق دیگر بروند وبه این ترتیب آذربایجان نیروهای تحصیلکرده خود را ازدست می دهد و از هرلحاظ فقیرتر می شود.
3 – 3 – ستمی که در زیربنا برمردم آذربایجان اعمال می شود عکس العمل خود را در روبنا نشان می دهد آذربایجانی ها که خود بنیانگذارآموزش جدیدوتاسیس مدارس نوین درایران هستند به حق به ممنوع بودن آموزش زبان مادری خود اعتراض می کنند و به تحقیرها و توهین هائی که نسبت به زبان و فرهنگ وملیت آذربایجانی ها می شود حساسیت پیدا کرده اند که نمونه برجسته این اعتراضات رادرقیام آذربایجانی ها دراول خرداد 1385علیه کاریکاتورونوشته های روزنامه ایران که روزنامه رسمی دولت است همه شاهد بودند.
3 – 4 – حق تعیین سرنوشت حقی است پذیرفته شده و جهانشمول اگر دردوران جنگ سرد این حق درسایه رقابت های شرق و غرب قرارگرفته بود اکنون دیگر در دوران جهانی شدن ارتباطات و انقلاب انفورماتیک قابل چشم پوشی نیست و حقوق ملی بخش مهمی از حقوق بشراست .حق تعیین سرنوشت می تواند باشکال گوناگون از خودمختاری گرفته تا فدرالیسم واستقلال تحقق یابد پیداکردن راه حل مدرن وامروزی مساله ملی به درجه پیشرفت هر ملت بستگی دارد. حقوق آذربایجانی ها درحال حاضر حتی درچهار چوبه قوانین خود جمهوری اسلامی نیز رعایت نمی شود. مساله ممنوعیت تحصیل بزبان مادری،تبعیض اقتصادی ،عدم حضورآذربایجانی هادرسیاست گزاری های سراسری و محروم شدن آذربایجانی ها ازاداره کردن منطقه خود توسط خودشان و جو پلیسی و امنیتی موجود درمنطقه بخشی ازمشکلاتی هستند که باید هرچه زودترحل بشوند وگرنه کار به قیام وانقلاب می کشد وهمه ازآن ضرر می کنند ودراینجا ست که وظیفه روشنفکران متعهد فارس مطرح می شود که با تبعیض وستم ملی مخالفت کنندونه اینکه متاسفانه خودآتش بیار معرکه بشوند . روشنفکران فارس که به حقوق بشروحقوق شهروندی پایبند هستند باید به معیارهای جهان شمول پایبند باشند و بپذیرند که بدون برسمیت شناختن حقوق ملل غیرفارس آنان نخواهندتوانست ملت خود رانیز از زیر یوغ انواع دیکتاتوری ها آزاد کنند زیرا دموکراسی درایران تنها با عدم تمرکز قدرت می تواند عملی بشود .
3 – 5 – حرکت ملی آذربایجان بخاطرملی بودن خود اقشار وطبقات مختلف اجتماعی را دربر می گیرد و چون جامعه آذربایجان طی یکصد وپنجاه سال گذشته تحولات متعدد دموکراتیک را تجربه کرده و هر یک ازاقشار و طبقات گرایش فکری متناسب با منافع خودراپیدا کرده است بدینجهت حرکت ملی آذربایجان در حال حاضرکاملا پلورالیست است و این تنوع و تکثرسیاسی زمینه مادی درجامعه دارد و صرفا درذهن کسانی که دوست دارندآرزوهای خود رابجای واقعیت ها بنشانند تولید نشده است لذاشاهد گرایشات مختلف از چپ چپ تا راست راست دردرون حرکت ملی آذربایجان هستیم و این بیانگرآنست که این حرکت از نوع جنبش های سکتاریستی نیست که توده ها چشم وگوش بسته بدنبال یک رهبر کاریسماتیک باشند ودرمجموع خصلت دموکراتیک این حرکت وزنه نیروهای عقل گرا و دور اندیش را درکلیت حرکت سنگین ترمی کند لذا قضاوت عادلانه در باره حرکت ملی آذربایجان باید با عنایت به این دموکراتیسم وعقل گرائی انجام بگیرد وازهرگونه پیشداوری وقضاوت براساس تبلیغات ارتجاع و پان ایرانیسم اجتناب گردد .
اگر سیستم آموزشی قبل از انقلاب مبتنی برایدئولوژی پان ایرانیسم بود متاسفانه سیستم آموزشی در جمهوری اسلامی بر پایه تبعیض همه جانبه علیه زنان ، علیه غیر فارس ها وعلیه غیر شیعه ها سازماندهی شده است ونتیجتا در بین اغلب تحصیل کردگان ایران پیشداوری منفی وخصمانه نسبت به همه چیزازجمله به غیرفارس ها ایجادکرده است اکنون برای اتخاذ مواضع درست سیاسی ضروری است این پیشداوری ها کنارگذاشته شود وقضاوت ها برمبنای دموکراسی و حقوق بشر باشد .
نتیجه گیری:
تبلیغات زهرآگین ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی ونژادپرستان رنگارنگی که بعضا قادر به فهم اندیشه های نژادپرستانه خود نیستند و نیز بعضی ازمحافل سیاسی اوپوزیسیون که متاثرازاین ارگانها و اندیشه ها هستند علیه حرکت ملی دموکراتیک آذربایجانی هاوتجزیه طلب و پان ترکیست نامیدن همه کسانی که خواهان برسمیت شناخته شدن و رعایت حقوق اولیه وانسانی خودشان هستند به حل مسالمت آمیز مساله ملی در ایران کمک نمی کند و برعکس به انباشته شدن کینه ها و تخریب رابطه ها و تشدید گرایشات گریزازمرکزمنجر می گردد و حرکت ملی آذربایجان راکه حرکتی است مدنی، خشونت پرهیز و درکادرمنشورجهانی حقوق بشر رادیکالترمی کند وامکان همزیستی درآینده را بامشکل مواجه می سازد .
عمده کردن بعضی ازشعارها وحرکات تند که می توانند با انگیزه های متضاد مطرح شوند کمکی به ایجاداعتماد متقابل و حل مسالمت آمیزمساله نخواهد کرد و درعمل به انکار واقعیت موجود و نفی حقوق دموکراتیک سی میلیون آذربایجانی درایران منجر خواهد شد که دود آن بیش از همه بچشم انکار کنندکان واقعیت موجود خواهد رفت.
کسانیکه نژادپرستی رادرلفافه ایراندوستی می پیچند و اعلام می کنند که حاضرند برای دفاع ازتمامیت ارضی و مقابله با خواسته های ملل غیرفارس درکنار جمهوری اسلامی قرار بگیرند و با تجزیه طلبان بجنگند بهتر است از سرنوشت غم انگیز جریاناتی که بهر دلیلی درگذشته درکنارجمهوری اسلامی قرارگرفتند عبرت بیاموزند و آینده خود را به سر نوشت رژیمی گره نزنند که آن رژیم تمام دنیای متمدن را رو در روی خود قرارداده است اکنون زمان آن رسیده است که :
«چشم ها را باید شست، طور دیگر باید دید».
ماشااله رزمی – اکتبر 2010 – پاریس