نگاهی کوتاه بر تاریخچه ی مهاجرت ارامنه به نواحی آذربایجان شمالی

0

ا- یزدانی

پیشگفتار

در دوره ی استعمار قرن نوزدهم و قرن بیستم ، ما ترکهای آذربایحان بیش از هرملت دیگرمتحمل ضربه های مهلک استعماری درمنطقه گردیدیم. ملت وسرزمین ما به دو قسمت تقسیم شد. درجنوب فاقد هرنوع حقوق ملی ـ دموکراتیک شدیم. بارها برای آزادی بپا خاستیم و لاکن نتوانستیم از دست جاهلان فرهنگ ستیز ودیکتاتورهای رنگارنگی که برما مسلط نمودند رهائی یابیم. اقتصاد سرزمینمان به ورشکستگی کشانده شد. قتل عام های فرهنگی و تحقیرهای ملی جای همبستگی انسانی را گرفت. ودر نتیجه امروزه یعنی درقرن بیست ویکم، هنوز نتوانسته ایم برای فرزندان ملت 30 میلونی مان در ایران مدرسه بزبان مادری که یکی از حقوق ابتــدائی جامعـــه ی بشری است داشته باشیم. واین فاجعه ی ملی ـ فرهنگی درحالی جریان دارد که جمعیت 90ـ 80 هزار نفری ارامنه درایران به گفته ی آقای سید علی شقائیان سفیر جمهوری اسلامی ایران درایروان “تنها درشهر تهران صاحب 24 مدرسه بزبان مادریشان می باشند. ”
واما درشمال، استعمارگران روسیه تزاری با قطعه ـ قطعه کردن اراضی آذربایحان وبخشش چندین باره آنها از جمله به ارامنه ، بنای کشوری را گذاشتند بنام “جمهوری ارمنستان” و آنرا به عنوان آلتی دردست خویش نگه داشتند. این همسایه ی پراشتهای ما، با اطمینان ازحمایت بیکران استعمارگران بفکر ایجاد “ارمنستان بزرگ” افتاد. ودراین راه بارها و بارها تراژدیهای فراموش نشدنی انسانی از قبیل فاجعه ی خوجالی بوجودآورد.
امروزه بیش از 20% از اراضی جمهوری آذربایجان، همچنان دراشغال نیروهای ارمنستان بوده، وبیش از یک میلیون آذربایجانی آواره جنگی است. شورای امنیت سازمان ملل متحد با قطعنامه های 822، 853، 874 و884 خواهان ترک فوری نیروهای اشغالگر ارمنستان از اراضی اشغالی آذربایجان شده است. این خواست بارها و بارها ازطرف مجامع مختلف اروپائی ونیز درقطعنامه های سران کشورهای عضو ناتو تکرار گردیده است.

قابل ذکر است که رژیم جمهوری اسلامی ایران یکی از پشتیبانان صادق دولت اشغالگر جمهوری ارمنستان میباشد. و این در حالیست که اگر در نوٌٍار غزه و یا درلبنان خونی از دماغ یک فلسطینی یا حزب اللهی ریخته میشود، آنروز در سراسر ایران غوغای عزاداری و همبستگی برپا میگردد.

برنسل کنونی آذربایحان لازم است، سیاستهای اعمال شده ازجانب قدرتهای استعماری و راه های امروزی وموءثر کسب حقوق پایمال شده را مطالعه نموده، ودر راه برقراری صلح وترقی نقش خویش را ایفا نماید.

——-

با بسته شدن قرارداد های گلستان (1813) و تورکمنچای (1828) بین ایران و روسیه و قرارداد آدرنا( آدریان اپل) (1829) با دولت عثمانی سیاست استعماری امپراطوری روسیه وارد مرحله جدیدی گردید. در این مرحله مهاجرت گسترده ارامنه از ایران و امپراطوری عثمانی به نواحی قفقاز جتوبی شکل قانونی بخود گرفته و اسکان آنها در نقاط از پیش تعیین شده گسترش یاقت.

هدف از این مهاجرت تحکیم مرزهای جنوبی امپراطوری روسیه توسط ارامنه مسیحی درمقابل کشورهای همسایه مسلمان بود. تاریخ سیاست مسکون سازی ارامنه دراین منطقه درحقیقت به قرن 17 با شروع سلطنت پطر اوّل (1689 ـ1725) در روسیه آغاز میگردد. پطر اوّل نقشه تصاحب سرزمینهای قفقاز جنوبی را با کمک ارامنه مسیحی درسر می پرواند وارامنه نیزبنوبه خویش با سقوط سلطنت صفویه وآغاز نا آرامیها درایران در وجود روسیه تزاری کشورحامی مسیحی خویش را مشاهده میکردند. درزمان سلطنت کاترین دوّم (1762 ـ 1796) یعنی دراواخر قرن 18میلادی بین روسیه وارامنه طرح معاهده ای نیر ریخته شد که طبق آن ارامنه میبایستی درخانات قاراباغ ، نخجوان وایروان که اکثریت اهالی آنها مسلمانان نشین بودند کشور خودمختارخویش را که درتحت حمایت روسیه تزاری میشد تشکیل میدادند. درنظر بود بعداز الحاق نواحی تازه ای ازخاک آذربایجان به گرجستان دوکشور مسیحی این منطقه یعنی ارمنستان وگرجستان سدّی درمقابل کشورهای همسایه مسلمان یعنی عثمانی وایران بوجود بیاورند.

این معاهده هیچوقت جامه ی عمل بخود نپوشاند. زیرا روسیه تزاری بعدازفتح کامل خانات گنجه (1804) ، قاراباغ (1805)، شکی (1805) باکو (1806)، قوبا (1806) وتالش (1813) دیگرضرورتی به تحقق این معاهده وتشکیل کشورمستقل ارمنستان را ندید .(1)

درسال 1826 دوباره بخاطر تصاحب مناطق الحاق شده بروسیه جنگ تازه ای بین ایران و روسیه آغاز گردید. فرماندهی عملیات جنگی واحدهای ارتش روسیه بعهده ژنرال ارمنی بنام ژنرال ماداتف بود. پخش خبر پیروزیهای ارتش روسیه تزاری بفرماندهی یک ژنرال ارمنی درارامنه امید تشکیل دولت ارمنستان را شدّت بخشید. نرسس کشیش اسقف کلیساهای ارامنه دریک سخنرانی آتشین هموطنان خویش را به حمایت ازارتش روسیه دعوت کرد :

“ارامنه ، عملیات قهرمانه نسلهای گذشته خویش را بیاد بیاورید. شما فرزندان آنها هستید و در رگ شما خون آنها جریان دارد. شما نیر همانند آنها به خداوند و مسیحیت ایمان دارید. هرگز از خدمت به حکمران مقدس روسیه امتناع بعمل نیاورید. شما به نیٍّت امپراتوری روسیه آگاه هستید. این کشور بزرگ دست پر توان خویش رانه تنها بخاطر منافع خویش بلکه برای آزادی ما نیز دراز کرده است. .. والاترین افتخاری که نصیب شما خواهد گردید مرحمت خداوند و حسن نیّت امپراتور روسیه خواهد بود.” (2)

بالاخره با بسته شدن معاهده ترکمنچای درتاریخ 22 فوریه 1828 وامضای آن ازطرف ژنرال پاسکویچ وشاهزاده عباس میرزا وضعیت جنگی بین ایران و روسیه بپایان رسید. طبق این معاهده دولت ایران موظف شد، تمامی بندهای معاهده گلستان را قبول نموده وعلاوه برآن خانات ایروان ونخجوان را نیر به روسیه برگزار کند.

مدتی کوتاه بعداز بسته شدن قرارداد ترکمنچای جنگ روسیه با امپراتوری عثمانی آغاز گردید. این جنگ پس از یکسال با پیروزی ارتش روسیه بپایان رسید. با بسته شدن معاهده آدریان اپل (آدرنا) بتاریخ 14 سپتامبر 1829 دولت عثمانی مجبور به اعطا امتیازهای وسیع از جمله حق کشتی رانی آزاد در دریای سیاه و حق عبور از تنگه داردانل به روسیه گردید. علاوه بر این کشور روسیه موفق به تصاحب بعضی از اراضی متعلق به امپراطوری عثمانی در مناطق قفقاز جنوبی گردید.

بطوریکه در بالا اشاره شد از اوایل قرن 19 سیاستمداران روسیه تزاری بعد از دست یابی به تمامی مناطق قفقازجنوبی برای تحکیم موقعیت جغرافیائی ـ استراتژی خویش بفکرمقیم ساختن ارامنه مسیحی از کشورهای ایران و ترکیه عثمانی در این منطقه گردیدند.

“افزایش خلقهای مسکون مسیحی در مرزهای روسیه میتواند بمثابه یک سد قابل اعتمادی بر علیه عملیات دشمنانه اهالی هم مرز بخصوص ترکها، ایرانیها و اهالی کوهستانی منطقه گردد. ..” (3)

مسکون شدن ارامنه در مناطق قفقاز میتوانست برای روسیه علاوه بر مزیتهای سیاسی مزیتهای اقتصادی نیز بهمراه داشته باشد. زیرا در بین ارامنه تجّار و صنعتگران فراوانی دیده میشد که میتوانست برای اقتصاد روسیه مفید واقع بشود.

بعد از دستیابی روسیه تزاری به نواحی آذربایحان شمالی، ارامنه که بصورت اقلیتهای کوچک وپراکنده درآسیای صغیر (آناطولی) و آذربایجان جنوبی زندگی میکردند، شروع به تحقق آرزوهای دیرینه خویش که همان مهاجرت به این سرزمیها بود کردند.

” ما اعلان میکنیم : ترجیح میدهیم علف روس را بخوریم تا نان ایران را” (4)

مهاجرت ارامنه ایران وارامنه امپراطوری عثمانی به قفقاز جنوبی

بعد از بسته شدن معاهده های ترکمنچای و آدریان پل کشور روسیه سعی فراوانی بخرج داد تا تعداد هر چه بیشتری ازخانواده های ارامنه ایران و ترکیه عثمانی به مناطق تازه فتح شده قفقاز مهاجرت کنند. کارل فریدریش نویمن شرقشناس آلمان درترجمه کتابی که در سال 1834 تحت عنوان “تاریخ مهاجرت 40 هزار ارمنی ازاستان آذربایجان ایران به روسیه” در لایپزیک آلمان بچاپ رسیده ، هدفهای اصلی این مهاجرتها را با ارائه اسناد گوناگونی ذکر میکند. (5)

ازاوایل ماه مای 1828 رهبری مهاجرتهای ارامنه ایران بعهده سرهنگ برجسته ارتش روسیه لازاروف گذاشته شد. سرهنگ لازاروف از یک خانواده سرشناس ارمنی بود. خانواده او در سال 1747 از اصفهان به روسیه مهاجرت کرده بود.(6)

در 26 ماه مای 1828 ژنرال پاسکوویچ تمامی دستورات لازمه را به سرهنگ لازاروف برای اجرای مهاجرت ارامنه باین منطقه ابلاغ کرده بود. امتناع از درشت رفتاری و دوری از بکارگیری هر گونه زور با مهاجرین قسمتی از این دستورات بود:

“میبایستی تنها از هنر اقناع استفاده کرد. باید به آنها مجسّم کرد که رعیت بودن با قدرت ترین امپراطور مسیحی در اروپا چه مزایائی را نصیب آنها میکند. صلح و زندگی خوشبخت تحت لوای قوانین روسیه سبب شادی آنها خواهد شد”. (7)

روسیه تزاری به ارامنه ایکه از ایران ویا از کشور ترکیه عثمانی تمایل به مهاجرت و قبول تابعیت کشوری روسیه را داشتند قول های زیادی ازجمله تجارت آزاد، مالکیت قطعه زمینهای پربار وهمچنین 6 سال معافی از پرداختن مالیات دولتی و 3 سال معافیت از پرداخت مالیات ایالتی داد. لازاروف در تاریخ 30 مارس 1828 در ارومیه در اعلامیه ای خطاب به ارامنه گفت :

“…. که عالیجناب، حاکم تمام روس ها به آنهائیکه خواهان مهاجرت هستند محلّ زندگی آرام توام با صلح و خوشبختی در امپراطوری بزرگش اعطا خواهد کرد. در کانتونهای ایروان، نخجوان و قاراباغ که شما برای سکونت انتخاب خواهید کرد، به شما سرزمینهای کشاورزی پر برکت که قسماٌ کشاورزی شده اند تعین خواهد شد. شما فقط یک دهم این محصولات را به دولت واگذار خواهید کرد. علاوه برآن شما بمدت 6 سال از دادن مالیات معاف هستید و حتیّ به آنهائیکه فقیر و بیچیز هستند کمک مالی خواهد شد.”

لازاروف برای نشان دادن جوانب مفید مهاجرت به ماوراء قفقاز تنها به دلایل اقتصادی اقناء نکرده بلکه در اعلامیه خویش انگشت به احساسات مذهبی ارامنه نیز میگذارد :

“اینجا تمامی دردها و آلام خویش را که تا حال متحمّل آن شده اید فراموش خواهید کرد. اینجا در میان مسیحی ها وطن تازه ای پیدا خواهید کرد و دیگر دین مقدس خویش را زیر فشار نخواهید دید. … ای مسیحی های پراکنده در ایالات مختلف ، به کمک خداوند شما خویشتن را در یک منطقه متّحد خواهید یافت و شما خوب میدانید که عالیجناب حاکم روس ها به چه طریقی اطاعت شما را پاداش خواهد داد” . (8)

با شدّت یافتن مهاجرت مسیحی های ارمنی به خانات ایروان و نخجوان اسامی این خانات با صدور فرمان نیکولای اول در21 مارس 1828 از خانات ایروان و نخجوان به گویش سیاسی تازه ای که تا آنوقت وجود خارجی نداشته “آرمیانسکایا ابلاست” یعنی “اراضی ارامنه” اعلان گردید. (9)

درباره تعداد دقیق مهاجرین ارمنی به ماوراء قفقاز آمار گوناگونی موجود است. لازاروف در آخرین گزارش خویش بتاریخ 24 دسامبر 1829 به پاسکویچ مینویسد که او ازتاریخ 26 فوریه تا 11 یونو 1828 مهاجرت 8249 خانواده ارمنی ( درحدود 40,000 نفر ارمنی) از ایالت آذربایجان ایران (2323 خانوار از ارومیه، 1812 خانوار از سلماس، 698 خانوار از مراغه، 582 خانوار از خوی، 382 خانوار از ماکو و 329 خانوار از تبریزو دهات اطرافش) به خانات تازه فتح شده روسیه یعنی ایروان ، نخجوان و ایالت قاراباغ را از طریق رودخانه آراز رهبری کرده است. در عین حال او اشاره میکند که او میبایست تعداد 1500 خانواده ارمنی را که آرزوی مهاجرت نداشتند در کشور خودشان باقی میگذاشت. (10)

در اسناد کمیسیون آرخیولوژی قفقاز تعداد کلّ مهاجرین ارمنی از ترکیه عثمانی به قفقاز جنوبی 14044 خانواده (در حدود 84,000 ارمنی) قید گردیده است. قابل ذکر است که تعداد واقعی مهاجرین ارمنی ایران و ترکیه عثمانی به بیشتر از200,000 نفر تخمین زده میشود.

موج مهاجرتهای شدید ارامنه سبب تغییراساسی در ترکیب اتنیکی این مناطق شد. در تحقیقات آماری ایوان شوپن که در سال 1852 در سان پترسبورگ بچاپ رسیده و قسمتی از آن توسط جرج آ. بورنتیان به انگلیسی ترجمه شده است این تغییرات بوضوح نشان داده میشود.

طبق اظهارات ایوان شوپن تعداد خانواده های مهاجرین ارمنی از ایران به ایروان تا سال 1832 به 4559 خانوار و از ترکیه عثمانی به 3674 خانوار رسید. (11)

قبل از آغاز مهاجرتهای ارامنه درصد جمعیت آذربایجانیها در ایروان 72,3% و بعد از مهاجرت ارامنه به 43,9 % کاهش یافت. در ولایت نخجوان و اردوباد شرایط تقریبا شبیه ای بوجود آمد. بعد از مهاجرت 2387 خانوار ارمنی از ایران و 8 خانواده از ترکیه عثمانی به این منطقه در صد جمعیت مسلمانان از 85,6 % به 62,6 % کاهش یافت.

موج مهاجرت خانواده های ارمنی به خانات ایروان و نخجوان ترکیب اتنیکی جمعیت این مناطق را به اندازه ای تغییر داد که اذربایجانیها که تا سال 1828 اکثریت مطلق یعنی سه چهارم جمعیت این مناطق را تشکیل میدادند در خطر تبدیل شدن به اقلیت قرار گرفتند.

تا اواخر سال 1823 ترکیب اتنیکی جمعیت در قاراباغ 78,3% آذربایجانی (15,729 نفر) و 21,7% (4336 نفر) ارامنه بود. (12) این تناسب نیز در اثر مهاجرتهای ارامنه بطور چشمگیری برهم زده شد. بطوریکه درسال 1832 از کل جمعیت شهر شوشا وهمچنین 741 دهات ایالت قاراباغ که به 20,546 خانواربالغ میشد، 13,965 (68,0%) آذربایجانی و 6491 (31,6%) ارمنی و مقدار کمی از ملیت های دیگر تغییر یافت.(B, A 13)*

فتح خانات ایروان و نخجوان وهمچنین مقیم سازی هزاران خانواده مهاجرارمنی در مناطقی که اکثر مطلق آنها آذربایجانیها بود، سبب ناراضی عمیق اهالی این مناطق گردید. در حقیقت ناراضیهای اهالی این مناطق از زمان اشغال خانات ایروان و نخجوان یعنی قبل از امضاء معاهده ترکمنچای آغاز گردید.

بعد از اشغال خانات ایروان و نخجوان درتاریخ 6 اکتبر سال 1827 پاسکویچ رهبری اداری محلی خانات ایروان و نخجوان را برای مدّتی بعهده ژنرال ارتش روسیه کراسوفسکی و کشیش اعظم ارامنه نرسس گذاشت. دراین هیات نماینده ای از آذربایحانیها که اکثریت اهالی منطقه را تشکیل میدادند شرکت داده نشد. نرسس در طول مدت مسئولیت خویش تاثیر فراوانی درتمامی اموراداری ـ اقتصادی این مناطق بنفع اهالی ارمنی گذاشت. پاسکویچ بعد از 6 ماه به تاثیر منفی و یکجانبه ی سیاست نرسس پی برد. بعقیده او:

“تنها ارامنه ایکه برای شکایت به پیش نرسس میرفتند راضی برمیگشتند. اما مسلمانان (آذربایجانیها) که خویشتن را تنها و بدون حمایت دولت می یافتند خشمگین بوده و شروع به اظهار نارضایتی میکردند. تا ورود فوری من میشد نتایج بسیار بدی را انتظار کشید.”

علاوه بر این او درگزارش خود دخالت غیرمحدود کشیش اعظم کلیسا را سبب اصلی بی نظمی درخانات سابق ایروان ونخجوان وهمچنین نارضایتیهای مسلمانان (آذربایجانیها) دانسته و بدین خاطـــــــر از شرکت او درنشستهای آینده اداری ممانعت بعمل آورد. (14)

بطوریکه دربالا اشاره شد، در 21 مارس 1828 با فرمان نیکولای اول خانات ایروان ونخجوان علیرغم اکثریت اهالی آذربایحانی آنها بقول کارل فریدریش نویمن ” بافتخار ملت ارمنی” بنام “اراضـی ارامنه” اعلان گردید .

همراه با این فرمان امتیازات دیگری از جمله دادن نوعی “خودمختاری” به ارامنه به تصویب دولت روسیه رسید. ارامنه مهاجر به اراضی مسلمانان (آذربایجانیها) میتوانستند با تکیه به این اصل ” خودمختاری” امور داخلی و همچنین مسائل حقوقی و اداری خویش را خود بدست گییرند. (15) تعین این مقررات جدید تجاوزفاحشی به حقوق مالکین زمین آذربایجانی بحساب میامد. زیرا حقوق این مالکین زمین در رابطه با ارامنه زیر دست آنها بصورت عملی محدود میشد.

ژنرال ول ژامینف در جلسه مشورتی سانت پترسبورگ که در رابطه با این مقررات جدید تشکیل یافته بود، این مقررات رانه تنها سبب نارضایتی صاحبان زمین آذربایحانی در ایروان و نخجوان بلکه در تمامی منطقه قفقاز جنوبی دانسته و نتایج منفی این مقررات را به حضارین گوشزد کرد.

ژنرال ژامینف از ارامنه که در کشور روسیه قاعدتا به ملت متمدن و پرکار مسیحی مشهور بود تصوّر دیگری داشت :

با اطمینان خاطر میشود پیش بینی کرد که ارامنه “بمثابه یک خلق حیله گرو با نفرت از مادر زائیده شده بر علیه مسلمانان سعی خواهند کرد نه تنها به کمک ریش سفیدانی که خود تعین کرده اند از مقررات قانونی صاحب کاران مسلمان خود سرپیجی کنند ، بلکه کاملا از وابستگی آنها بیرون بیایند.” (16)

مهاجرت دسته جمعی ارامنه سبب فشارطاقت فرسا به کشاورزان و دامپروران مسلمان آذربایحان نیزمی شد.ارامنه مهاجر درخانات نخجوان درست چند هفته بعد از امضاء معاهده گلستان خودسرانه زمینهای پر برکت و دهاتی را که در زمان جنگ از اهالی آن خالی شده بود تصاحب میکردند. بعد از اتمام عملیات جنگی وقتی اهالی به دهات خویش باز میگشتند، زمینهای خویش را توسط ارامنه اشغال شده می یافتند. آنها در نتیجه اشغال سرزمینهای پربار خویش مجبور به گزیدن زمینهای دور دست و کم بار میگشتند. دهقانانی که تصمیم به اقامت در دهات خود می بودند مجبور به واگذاری قسمت عمده ای از مزارع کشاورزی و چراگاهای متعلق به خود به ارامنه مهاجرمیبودند .

آلکساندر س. قریبویدوف دیپلمات روسیه که یکی از تدوین کنندگان قرارداد تورکمنچای بود وبعدها درایران بعنوان سفیر روسیه کار میکرد درسال 1828 در این رابطه مینویسد :

“اکثریت ارامنه در زمینهای متعلق به مسلمانان اسکان داده شده اند. این کارتنها در تابستان میشد عملی بشود. زیرا صاحب زمینهای مسلمان در تابستان در ییلاقها بودند و فرصت گفتگو با بیگانگان غیر مسلمان خیلی کم بود.” (17)

درسال 1829بعد از بسته شدن معاهده ی آدریان اپل پاسکویچ سعی میکرد جلو تکرار شرایط متشابه را بگیرد. درمقیم سازی مهاجرین ارمنی ازکشور ترکیه عثمانی او روی این نقطه تاکید میکرد که ارامنه میتوانند تنها به زمینهای متعلق به دولت و یا کلیسا مهاجرت کنند وبایستی سعی بخرج داد تا ازمخلوط شدن مناطق مسکونی تازه بنا شده برای مسیحی ها با مناطق مسکونی مسلمانان جلوگیری بعمل آید. (18)

طبق معاهده آدریان اپل (آدرنا) خانواده های مسلمان امکان مهاجرت ازمناطق روسیه به سرزمینهای عثمانی را پیدا کردند. بعد از متعلق شدن منطقه پاشالیکس آخالزیک به روسیه مبادله اهالی این منطقه شروع گردید. در زمان جنگ بیشتر اهالی مسلمان این منطقه به ترکیه عثمانی فرار کرده بودند. تا سال 1831 دراین دهات 7000 خانواده ارمنی مسکون شده بودند. اهالی مسلمان باقیمانده خصوصا صاحبان زمین مجبور بودند املاک خویش را به ارامنه مهاجر واگذار کرده و برای همیشه قفقازجنوبی را ترک کنند. در آخالزیک بیش از 1600 خانواده ارمنی مخصوصا از نواحی ارضروم توانستند صاحب زمینهای خصوصی بشوند. آنها سعی فراوان بکار بردند تا به این منطقه جدید که آب هوای مشابه ای با وطن قبلی شان داشت و همچنین بعلت ارتباط با گرجستان و ترکیه عثمانی که برای تجار وصنعتگران ارمنی مزیت بیشتری بهمراه میاورد باین شهر مهاجرت کنند. (19)

علیرغم مهاجرتهای دسته جمعی خانواده های ارامنه به مناطق قفقاز جنوبی، ارامنه دراوایل قرن 20 میلادی درهیچ منطقه ای از قفقاز اکثریت چشمگیری را تشکیل نمیدادند. در آمار اقتصادی منطقه ماوراء قفقازکه در سال 1914 در لایپزیک و برلین انتشار یافت ، در رابطه با وضعیت اهالی ارمنی در این منطقه گفته میشود :

” از نقطه نظرموقعیت قومی ـ سیاسی ارامنه در بدترین وضعیت قرار دارند. آنها در همه جا پراکنده اند و در هیچ منطقه ای اکثریت قابل توجه ای را تشکیل نمیدهند. تنها در استان ایروان هست که آنها بمقدار بسیار جزئی بیشتر از نصف جمعیت اهالی را تشکیل میدهند ” . (20)

در این رابطه دوباره درمقاله مجله “شرق نو” که در سال 1918 در برلین انتشار مییافت میخوانیم : “از فزون بودن ارامنه در قفقازجنوبی نمیشود صحبتی بمیان آورد. قلمروی که آنها بخاطر سکونت دسته جمعی خودشان میتوانند مورد ادّعا قرار دهند کوچک هست. تعداد بیشترارامنه مثل همیشه بصورت پراکنده در میان خلقهای دیگر ماوراء قفقاز زندگی میکنند. آنها تنها میتوانند بمثابه یک اقلیت در داخل دولتهای دیگر ادعای خود گردانی ملی ـ فرهنگی بکنند” . (21)

.

1- Uras, Ersas : The Armenien in History and the Armenian Question,

Ankara 1988, Sehife 1005-1018

2- Uras, Ersas : The Armenien … Sehife 1016

3- Glinka, Sergej: Schilderung der Ansiedlung der Armenier an der aserbaidschanischen Grenze Russlands. Moskau 1831, S.93 (Neqlqolun ruscadan tercumäsi : Nabia Hantel, Berlin)

4-Glinka, Sergej … S.69 (ruscadan tercumä : Nabia Hantel)

5- Carl Friedrich Neumann, „Geschichte der Übersiedlung von vierzig tausend Armeniern, welche 1828 aus der persischen Provinz Aderbaidschan nach Russland auswanderten“, Leipzig 1834

6- Sowjetische Enzikolopadia : Band 14, Moskau 1973, S. 104 (Neqlqolun ruscadan tärcumäsi : Nabia Hantel).

7- Carl Friedrich….. S. 81

8- Carl Friedrich ….. S. 90

9- Johannes Rau, Der Berg-Karabach-Konflikt zwischen Armenien und Aserbaidschan, Ein kurzer Blich in die Geschichte, Berlin, Verlag Dr. Köster, S. 24

10- Glinka, … S. 131

11- George A. Bournoutian, Eastern Armenien in the Last Decades of Persian Rule 1807-1828: A political and Socio-Economic Study of the Khanate of Erivan and the Eve of the Russian Conquest, Malibu, California, 1982 (

12- Qarabağın etnik tarixindən, Xəlilovç X. D. , Ayərbaycan SSR elmlər Akademiyasının xəbərləri, Nr. 3, Baku 1988, S. 42

13, A – Ahmad Omid Yazdani, Geteiltes Aserbaidschan, Das Arabisches Buch 1993, S. 89 (Aliarov Suleiman, Amtliche demographische Quellen Russlands in: Monatszeitschrift Aserbaidschan, Feb. 1988, S. 188)

* بین سالهای 1918- 1920 جمعیت آذربایجانیها در قاراباغ در اثر شروع قتل عامهای وحشتناک و “پاکسازیهای اتنیکی” توسط داشناکها به 6% کاهش یافت.

13, B – Übersicht des russischen Besitztums im Kaukasus, in den statistischen, ethnographischen, topografischen und finanziellen Beziehungen, Teil III, St. Petersburg 1836, S.267 (ruscadan tercumä : Nabia Hantel)

14- Entwurf von Richtlinien, die als Grundlage für die Verwaltung der Provinz Erivan u.a. dienen sollen. Dezember 1827, S. Petersburg, in: AKAK, Band VII, Tiflis 1878, S. 487 (ruscadan tercumä : Nabia Hantel)

15- Entwurf von Richtlinien, …. S. 482 (ruscadan tercumä : Nabia Hantel)

16 – Entwurf von Richtlinien, …. S. 482 (ruscadan tercumä : Nabia Hantel)

17- (Akten der Kaukasischen Archivkomission (AKAK), Band VII, Tiflis 1878, S.83)

18- (Akten der Kaukasischen Archivkomission (AKAK), Band VII, Tiflis 1878, S.607)

19-(Akten der Kaukasischen …. , S.849)

20- Ischanian, B. : Nationaler Bestand, berufsmäßige Gruppierung und soziale Gliederung der kaukasischen Völker, Berlin 1914. S. 12

21- Der Neue Orient, Band 3, Heft 9, Berlin 1918, S. 435; Altdorfer, H. die neusten amtlichen Bevölkerungszahlen für den Kaukasus.

در سال 1978 بمناسبت یادبود 150 سالگی مهاجرت ارامنه به قاراباغ در آغ دره (مارداکرت) مراسمی برگزار گردید که در آن از بنای” یادبود مهاجرت” پرده برداری شد. این یادبود در اواخر سالهای 1980 توسط ناسیونالیستهای ارمنی با خاک یکسان گردید: نگاه کنید به :

Johannes Rau, Der Berg-Karabach-Konflikt zwischen Armenien und Aserbaidschan, Ein kurzer Blich in die Geschichte, Berlin, Verlag Dr. Köster, S. 89

Share.