اشاره اين مقاله درسال 1997 توشنه شده و دربهارسال 1998 «شماره 3 » مجله تريبون نشر گرديده است.
اکنون، بمناسبت سالروز 21 آذر و بزرگداشت حکومت ملی آذربايجان به بشرح زير درج می گردد
وارليعين سسی 2011
ميرموسی هاشمی
اکنون ۵۲ سال ازجنبش ۲۱ آذرسال ۱۳۲۴و دوره يکساله حکومت ملی آذربايجان سپری شده است. شرح حوادث اين سالها ازجمله درکتابهای «۱۲شهريور» و«برگ های زرين» به زبان ترکی آذربايجانی موجود است. آثاری که بيطرفانه و فارغ از الزامات سياست روز به سراغ حوادث مهم ۵۲ سال قبل آذربايجان بروند به نحو تاسف آوری اندک است. برعکس تا بخواهيد اوراق آلوده به کينه ورزی عليه آذربايجان و جسارت تاريخی آن عليه حکام دست نشانده بيگانگان بر ايران، چاپ و نشر میشوند. اينجانب بعنوان يک آذربايجانی وظيفه ملی و وجدانی خود دانستم که با استناد به شواهد تاريخی موجود، شمه ای از رويدادهای ۵۲ سال قبل آذربايجان عزيز را به خوانندگان عزيز تقديم دارم.
دربحرانی ترين ايام پايانی جنگ دوم جهانی، آذربايجان بوسيله ارتش شوروی سابق اشغال شده بود و ديکتاتوری خاندان پهلوی نيزکماکان به حيات خود ادامه ميداد. وطن دوستان از اوضاع نابسامان اين ديار در رنج بودند. درآن ايام فرزند متفکرآذربايجان ميرجعفر پيشه وری در
تهران مديريت روزنامه آژيررا بعهده داشت. گفتگوها ومکاتبات فراوان ميان آقای شبستری و آقای پيشه وری سبب شد که ايشان دراواسط سال۱۳۲۴به تبريزآمده و در راه تشکيل«فرقه دموکرات آذربايجان» به فعاليت بپردازند.
ازآنجا که مردم آذربايجان بنا به دلايل بی شمار تاريخی، دارای مليت، زبان، آداب و رسوم و ديگر ويژگيهای ملی مخصوص به خوداست که اين ويژگيها به آذربايجان اجازه می دهد به موازات استقلال و تماميت ارضی ايران براساس اعلاميه آتلانتيک مانندهمه ملل جهان درتعيين سرنوشت و اداره خود نقش بازی کرده و ازحق انتخاب برخوردار باشد. برمبنای آرمانهای مزبور پس ازهم آهنگی ميان آقايان پيشه وری و حاج ميرزاعلی شبستری و صادق پادگان بيانيه ۱۲ماده ای با امضاء ۴۸ تن از شخصيتهای برجسته و آزاديخواه در۱۲شهريور۱۳۲۴درتبريز انتشار يافت.
انتشاربيانيه مزبور رويداد مهمی محسوب ميشد. چرا که پس ازانتشار آن سيل تلگراف ها از نقاط مختلف آذربايجان به سوی تبريز سرازير شد. مردم بی صبرانه خواستارتشکيل انجمن های ايالتی و حکومت ملی بودند. پيشه وری درمقاله «حرف ما برسر دو راهی» نوشت آذربايجان توان اداره کردن کارهای خود را دارد. اگرمستبدين تهران با الهام از لندن به فکر محو کردن آزادی باشند ما يک قدم پيش گذاشته ومجبور به قطع کردن روابطمان با آنان خواهيم بود.«احساسات قلبی مردم بيدار شده بود. حکومت استبدادی تهران به جای گردن نهادن به خواسته های بحق مردم برای سرکوبی نهضت زمينه سازی می کرد.
فرقه دموکرات آذربايجان بمنظور متمرکزساختن خواستهای مردم کنگره بزرگ مردم آذربايجان را درروزهای۲۹- ۳۰ آبان ماه به رياست سنی برادرستارخان سردارملی«عظيم خان» با امضاء ۱۵۰ هزار نفر و با شرکت ۸۰۰ تن ازنمايندگان برگزيده مردم تشکيل داد. کنگره ملی بنا به اداره مردم آذربايجان خود را مجلس مؤسسان ناميد و برای اداره امور داخلی هيئت ملی متشکل از ۳۹ نفررا برای گفتگو بامقامات صلاحيتدار حکومت مرکزی وتدارک انتخابات مجلس ملی درآذربايجان انتخاب ميکند. مسئوليت تشکيل گروههای فدائی متشکل ازدهقانان وتشکيل دولت ملی بمنظور بر آوردن آرزوهای مردم به عهده آقای پيشه وری گذاشته می شود.
پس ازپايان کنگره عليرغم تبليغات شوم حکومت مرکزی، انتخابات عمومی مجلس ملی بمدت ۵ روز درسراسرآذربايجان برگزار گرديد. هزاران نفر ازمردم به طرف حوزه های رای گيری سرازير شدند و به نمايندگان منتخب خود رای دادند. اين بار نيز آذربايجان پرچمدار دموکراسی و تجدد درحيات اجتماعی بود. بويژه شرکت زنان برای اولين بار درتاريخ ايران توجه جهانيان را بخود جلب کرد. تشکيل مجلس ملی در روز۲۱آذردرشرايطی برگزارگرديدکه نيروهای مسلح حکومت مرکزی خلع سلاح نشده بودند و احتمال بروز درگيری در شهر محتمل بود. اما بمنظورجلوگيری ازهرگونه درگيری و برای ايجاد امنيت نيروهای فدائی ازمناطق ديگر به شهر تبريزگسيل شده بودند. برخی از نمايندگان دول خارجی ونمايندگان مختلف مردم بعنوان شاهد درمجلس حضورداشتند. کارها درنهايت آرامش و متانت انجام گرفت. پس از انتخاب هيئت رئيسه، آقای شبستری بعنوان رئيس مجلس انتخاب شد ومسئوليت تشکيل دولت بعهده آقای پيشه وری گذاشته شد.
عليرغم غرض ورزی های دشمنان، مردم آذربايجان طی نيم قرن گذشته، نهضت ۲۱ آذر و اقدامات جسورانه رهبران ملی آذربايجان ريشه دراعماق جامعه آنروز ما داشت و اين نکته از سوی هرناظر بيطرف و حتی پاره ای از عوامل رژيم پهلوی تائيد شده است. تيمساردرخشانی بعنوان فرمانده نيروی نظامی مرکزدرآذربايجان درپاسخ به سئوال خبرنگار يک روزنامه چاپ تهران که پرسيده بود، آيا نهضتی وجود دارد يا نه، گفته است: اگرنهضتی وجود نداشت اين جريان پيش نمی آمد… در ادامه مصاحبه خبرنگار می پرسد: شما اين نهضت آذربايجان را ملی می دانيد يا مصنوعی، خوب يا بد؟ درخشانی: من عقيده دارم اگر دو ماده درمرامنامه حزب دموکرات نبود، همه ايران با آن همراه می شدند و اين دو ماده يکی مربوط به استقلال داخلی و ديگری زبان ترکی می یاشد… اين مصاحبه درروزنامه «شهباز بجای ايران ما» دوم بهمن ماه ۱۳۲۴چاپ شده است که درکتاب خاطرات درخشانی نيزآمده است.
(درخشانی، علی اکبر، خاطرات سرتيپ علی اکبر درخشانی، ۱۹۹۴ ، ايالات متحده آمريکا)
[طبق آمارروزنامه آذربايجان، ارگان فرقه دموکرات دردوم ديماه 1325:«فرقه دموکرات دراوايل سال1325 هفتادهزارنفرعضو داشت که ازآنها 6 هزار کارگر، 56 هزارنفر دهقان، 2 هزارنفر روشنفکر، 2 هزارنفرپيشه ور، 2 هزار نفر تاجر 500 نفرمالک و100 نفرروحانی!]
(ص 83 لحظاتی اززندگانی صفر قهرمانيان، بهروز حقی …)
سقوط نيروهای مسلح حکومت مرکزی
يکروزبعد ازتشکيل حکومت ملی در۲۱ آذر ۱۳۲۴نيروهای انتظامی بدون قيد و شرط تسليم دولت ملی شدند. اما فرمانده لشگر۳تبريز سرتيپ درخشانی و فرمانده لشگر۴ اورمو سرهنگ زنگنه طبق دستورات خائنانه حکومت استبدادی تهران مدت متمادی ازتسليم نيروهای خود سر باز زدند. عاقبت پس از۴ ساعت مذاکره بين پيشه وری و سرتيپ درخشانی درساعت هشت ونيم عصرروز ۲۲ آذرماه لشگرتبريز سلاحهای خود را بر زمين گذاشت. اما سرهنگ احمد زنگنه دراورمو وچند تن ازجلادان که دربرابر قيام مردم مقاومت می کردند دژهايشان توسط نيروهای فدائی اعزامی ازمرند، خوی و ماکو يکی پس ازديگری بدست آزاديخواهان افتاد. کارگزاران نالايق تهران ساليان دراز همه چيز خلق را به يغما برده، ملت را نسبت به نحوه اداره امور بی خبر گذاشته بودند. دولت حکيمی که نتوانسته بود با زور سرنيزه فرقه دموکرات را از پای درآورد کليه موجودی شعب بانک ملی درآذربايجان را به تهران منتقل کرده و بيش از ۱۵۰ميليون ريال مطالبات بازرگانان، شرکت ها و اشخاص را درتمامی آذربايجان معوق گذاشت و حکومت ملی را دربرابر مطالبات مردم قرار داد.
موفقيتهای جنبش ملی سبب شکاف مکرردردرون هيئت حاکمه تهران گرديد. دولتهای صدر، حکيمی يکی بعد از ديگری سقوط کردند. دولت قوام بعد از تشکيل آن درششم بهمن ماه ۱۳۲۴بمنظورحل بحران موجود، ميرجعفر پيشه وری را درراس هيئتی به تهران دعوت کرد. فرقه دموکرات پس از بحثهای طولانی با سفربه تهران برای گفتگو با دولت مرکزی موافقت کرد. اعزام اين هيئت به تهران نشانگر آغاز مرحله تازه ای در مناسبات حکومت ملی با دولت مرکزی بود. درعين حال فرقه دموکرات با اين حرکت ثابت کرد که آماده است مسائل را درچاچوب صلح آميزحل نمايد.
تجربيات دوجنبش درگذشته نزديک به سال۱۳۲۴يعنی انقلاب مشروطيت و نهضت دموکراتهای شيخ محمد خيابانی درذهن مردم و عملکرد رهبران فرقه زنده بود. اين تجربيات حاکی از لزوم آمادگی همه جانبه درقبال ترفندهای ارتجاع را داشت. لذا با افزايش فشارهای تهران ايجاد ارتش ملی دردستورکار روزحکومت ملی قرارگرفت که در ۱۸بهمن ماه۱۳۲۴ عملی شد. پيشه وری دربيانيه ای تهيجی تحت عنوان «به همه. همه، همه» جوانان را برای مشارکت درارتش ملی دعوت کرد. استقبال از اين فراخوان بيش ازحد انتظار رهبران فرقه بود. شور و شوق مردم برای شرکت درصفوف ارتش ملی تنها با روزهای انقلاب مشروطه قابل مقايسه بود.
در۲۹بهمن۱۳۲۴احمد قوام بوسيله يک فروند هواپيمای اعزامی ازطرف دولت شوروی همراه هيئتی عازم مسکو گرديد. توقف قوام دو هفته به طول انجاميد. وی دراين سفرچندين بار با «مولوتف» وزير خارجه وقت شوروی و استالين ديدار بعمل می آورد.
روزنامه«جبهه» ارگان حزب ايران نوشت «آنهايی که انتظار دارند درمسکو سرنوشت تبريز معين شود، بزودی مايوس خواهند شد. زيرا زمانی که قوام تهيه مسافرت خود را می بينند، فرقه دموکرات به تشکيل ارتش آذربايجان می پردازد. فرقه دموکرات می خواهد بگويد ممکن است شما اختلاف خود را با روسها حل کنيد ولی اختلاف با ما هنوزباقی است!» (گذشته چراغ راه آينده است… ص ۳۶۵)
در ۸ اردبهشت ۱۳۲۴ هيئت آذربايجانی به تهران وارد شده و درفرودگاه مهرآباد مورد استقبال گرم مردم تهران قرارميگيرند. مضمون شعارهايی که مردم به هنگام استقبال ازهيئت آذربايجانی بر زبان می راندند نيز جالب توجه است:
«شماخودرا آزادکرديد،خلقهای ايران را نيزازاسارت آزادکنيد»، «زنده باد آزاديخواهان آذربايجان مشعل داران آزادی و رهائی ما»
نمايندگان آذربايجان پس از مذاکرات طولانی با نمايندگان دولت مرکزی بدون نتيجه در ۲۳ ارديبهشت به تبريز باز ميگردند. همزمان رژيم تهران نيروهای نظامی وشبه نظامی را در پشت مرزهای آذربايجان مستقرکرده ونقشه های شومی درسر می پروراند. پيشه وری در ارتباط با اين فعل و انفعالات می گويد: «آرزوی ما اين است که اختلافات موجود بين ما و تهران به طريق مسالمت آميزحل وفصل شود. ما ضمن اعلام اين موضوع به صراحت می گوئيم که اگر تعرضی به مرزهای ما صورت گيرد با تمام نيرو و توان از مرزهای سرزمين مان حراست خواهيم کرد. خلق ما تا آخرين قطره خون برای دفاع ازآزادی خود آماده است. حسن نيت وگذشت های ما شانس بزرگی برای موفقيت دولت مرکزی بود که آقای قوام نتوانست به خوبی ازآن بهره برداری کند. معهذالک هنوز از حل مسايل به طرق مسالمت آميز نوميد نيستم و قدم اول برای برهم زدن آرامش کنونی ازطرف ما برداشته نخواهد شد، حتی يکانهای اعزامی به مرزهای آذربايجان هم نخواهد توانست ما را تحريک کند… .»
در۲۱خرداد ۱۳۲۴ يک هيئت ده نفره سياسی ونظامی به رياست آقای مظفر فيروز معاون سياسی قوام وارد تبريزگرديد تا مذاکرات شکست خورده قبلی درتهران را تداوم بخشد. اين مذاکرات درپی تکميل مواد هفت گانه دولت مرکزی در ۲۳ خرداد، پس ازگفتگوهای مداوم و مشاجرات شديد سرانجام منجر به امضاء موافقت نامه ۱۵ ماده ای شد.
عملکردهای فرقه دموکرات آذربايجان
فرقه دموکرات وعده هايی را که دربيانيه۱۲شهريور ارائه داده بود با شايستگی به مرحله عمل در آورد.
«موريس هيندروس» خبرنگار آمريکائی روزنامه «نيويورک هرالد تريبون» می نويسد:
“دموکرات ها درمدت يکسال حکومت خود دراين شهر (تبريز) اصلاحات مهمی انجام داده اند. درعرض يک سال بيش ازکليه کوچه هايی که در سالهای قبل احداث شده بود جاده سازی شده است. چهار ميل مساحت بين شهر و استاسيون راه آهن آسفالت [شده] … مؤسسه حمايت ازمادران و اطفال دراين مدت کوتاه داير شده و دانشگاهی درتبريز برای اولين مرتبه مفتوح کرده بودند و طب وعلم معلمی و فلاحت تدريس می شد. دستگاه راديو و فرستنده نصب [کرده] شهربانی منظمی ترتيب داده شده بود و زنها شب ها بدون رعب و ترس، آزاد در کوچه ها عبور می کردند.”
(پژوهش گروهی: جامی، گذشته چراغ راه آينده است، انتشارات نيلوفر، چاپ دوم، ۱۳۶۲، تهران، ص ۳۵۷)
نجفقلی پسيان می نويسد:
“درعرض يک سال حتی سرسخت ترين مخالفين پيشه وری نيزپذيرفت که پيشرفتهايی که درآن مدت کوتاه درشهر تبريز انجام شد بيش از اقداماتی بود که در عرض بيست سال حکومت رضا شاه انجام پذيرفته بود. به علت اين موفقيتها حکومت پيشه وری پشتيبانی قابل توجهی از مردم دريافت کرد” (پسيان، نجفقلی، مرگ بود، بازگشت هم بود، تهران ۱۳۲۸، ۸۰،۷۹)
«ويليام داگلاس» قاضی عالی مقام آمريکايی درکتاب “سرزمين عجيب با مردمی مهربان” ازاصلاحات انجام شده در آذربايجان ياد می کند:
” ۱- تقسيم اراضی و املاک مالکين فراری و تقسيم قانونی برای تقسيم محصول زمين به نفع دهقانان ۲- ازبين بردن رشوه. […] ۳- [داير کردن] کلينيک های بهداشتی سيار… .” (گذشته چراغ راه… ص ۳۵۷)
مصطفی العريس نماينده زحمتکشان سوريه ولبنان در سال ۱۹۴۶ درنطق خود درشهر تبريز گفت:
“آذربايجانيها در عرصه آزادی از همه خلقهای شرق ميانه پيشی گرفته اند.”
(حقی، بهروز، لحظاتی از زندگی صفر قهرمانيان، نشر آذربايجان، آلمان، کلن، ۲۱ آذر ۱۳۷۲، ص ۱۸۳)
بزرگ علوی، فروزش، جهانگيری تفضلی، عباس شاهنده مديران روزنامه های آن دوره، محمود هرند و اسماعيل پور والی که درتبريز بودند، شور و شوق مبارزاتی مردم و نقش ناسيوناليسم ترقيخواه را درفائق آمدن به مشکلاتی که قرن ها مانع رشد و ترقی شده بود ستودند. (لحظاتی از زندگی صفر قهرمانيان، … ص ۱۹۳)
موری سفير آمريکا می گويد:
“مقامات ايران در تبريز می گويند که فرقه دموکرات تکيه گاه مردمی ندارد … [اما] کنسول ما و کنسول بريتانيا در تبريز معتقدند درمردم آذربايجان نسبت به جنبش دموکرات ها علاقه و همدردی عميقی وجود دارد. [درمقابل]مردم آذربايجان از حکومت تهران عميقا نفرت دارند.”
(لحظاتی از زندگی صفر قهرمانيان،… ص۱۹۹، نقل از اسناد سياسی وزارت امور خارجه آمريکا، متن انگليسی ص ۴۵۶، نوامبر۱۹۴۵)
تدريس زبان ترکی آذربايجانی درمدارس ورسميت يافتن آن درکليه ادارات ومؤسسه ها، آغاز کارتئاتر دولتی، تاسيس دو پرورشگاه شبانه روزی به گنجايش ۵۰۰ نفر، افزايش تخت های بيمارستان از ۷۰ به ۸۰۰، زايشگاه از ۱۲ تخت به ۱۵۰، تعداد پزشکان شاغل از ۴۹ نفر به ۱۹۶ نفر، تاسيس بيمارستان پلی تکنيک، درمانگاه و ۳۰ تخت برای بيماريهای پوستی و ۱۰۰ تخت برای بيماريهای مسری و ۳۰ تخت برای بيماريهای اعصاب و روان، تشکيل سمپوزيوم ها به زبان ترکی ازجمله کارهای حکومت ملی آذربايجان بشمار می رود.
ترفندهای قوام، اشغال زنجان
سياست قوام درظاهر بر پايه وقت گذرانی و تظاهر به حسن و نيت ودوستی بود. اما در واقع وی بدستور اربابان انگليسی خود سياست معامله با اتحاد شوروی عليه جنبش حق طلبی آذربايجان را با جديت پيش می برد. انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی را به بهانه های متعددی به تعويق می انداختند و بدنبال سرکوب جنبش ملی آذربايجان قبل از انتخابات دوره پانزدهم بودند. حکومت تهران که بقول سرتيپ درخشانی دردست «سلطانهای بی تاج و تخت» چون مستر تراب، ميس لمبتون وکلنل فريزر بود، با حيله و ترفند شورش ساختگی جنوب و فارس را آفريد و درنتيجه آن بسياری ازمردم بيگناه آن مناطق جانشان را از دست دادند. تجربه نشان دادکه قوام از جمله نيرنگ بازانی بود که موفق به فريب برخی از رهبران آذربايجان گرديد وحکومت ملی با سياست مسالمت آميزی که درحل مسئله آذربايجان درپيش گرفته بود، بطوريکه حتی در ۲۰ آبان ۱۳۲۵با تخليه خمسه (زنگان) ازقشون ملی وتحويل آن به دولت مرکزی موافقت کرد. قوام درپاسخ به يکی ازرهبران معترض زنجان گفت: “فرزندم… مرا يک دموکرات بشناس. من به هيچ وجه زنجان را ازآذربايجان جدا نخواهم کرد … قول می دهم به محض افتتاح مجلس پانزدهم ماده واحده ای دراين باره به تصويب رسانده خمسه را به آذربايجان ملحق سازم. (گذشته چراغ راه آينده ص ۴۲۶)
سرانجام بعدازظهر۳۰ آبان ماه قراربود دسته های فدائی زنجان اسلحه خود را تحويل دهند. مخالفت های بحق آغاز شد و با به آتش کشيدن محل سکونت هيئت نظامی تهران، رهبران فرقه دموکرات را موردخطاب خودقرارداد: برادران! سلاحهای ما را نگيريد، اينان (فرستادگان حکومت مرکزی) … جنايتکارند، به قول خود وفادار نيستند، مبادا به اينها اعتماد کنيد! …ما را دست بسته تسليم آدمکشان نکنيد… حاضريم مردانه ازآزاديمان دفاع کنيم و دراين راه بميريم يايکباره آزاد شويم. (گذشته چراغ راه آينده، ص ۴۲۶، به بقل از «آذربايجان» شماره ۳۶۱)
آنان هنگاميکه بعنوان دستورازطرف فرقه دموکرات آذربايجان ازآنها خواسته شد که مقاومت نشان ندهند، فدائيان مانند فرزندان پدر مرده با اعتراض، سلاحهای خود را تحويل داده بدنبال سرنوشت غم انگيزشان رفتند. اما افراد مسلح ايل های اصانلو و جهانشاهلو حاضر به خلع سلاح نشدند و مسلحانه زنجان را ترک کردند.
روزاول آذرماه ۱۳۲۵شهرزنجان از قشون ملی آذربايجان تخليه شد.تحويل شهر و حومه بامضاء نمايندگان آذربايجان و حکومت تهران رسيد. اما حکومت تهران درپی تحويل مسالمت آميز زنجان و اجرای موافقت نامه نبود. بلکه می خواست آنرا بصورت يک پيروزی نظامی جلوه دهد و زمينه روحی حمله به آذربايجان را فراهم سازد. شب دوم آذرماه به بهانه حمل گندم نيروهای نظامی تهران با توپ و تانگ و ساير سلاحهای سنگين وارد شهرزنجان شدند. بمحض اشغال شهر ارازل و اوباش که همراه نيروهای نظامی به شهر وارد شده بودند با مجوز از سرهنگ هاشمی فرمانده ستون وسرهنگ ابوالاسحقی برای هرکاری عليه اعضاء و طرفداران فرقه دست شان بازبود. باتظاهرات به اصطلاح ميهن پرستانه خود اولين قربانی شيخ محمد آل اسحق پيرمرد روحانی را که نماينده«آيت الله سيد ابولحسن اصفهانی»بود، پس از غارت خانه اش با چاقو کشتند و جسدش يک شب درخيابان ماند. شيخ محمد خوئينی به ضرب گلوله از پای در آمد و جسدش را از پشت بام به پائين انداختند. آزاديخواهان شهر را دسته- دسته به مسلخ می بردند. چنان برای غارت اموال مردم عجله می کردند که حتی طفل خردسالی را هم که بهنگام تاکردن فرش درلای آن گذاشته و با خود برده بودند ميان قالی های غارتی که يکی از کانديدهای حزب دموکرات ايران از زنجان آورده بود طفل شيرخوار خفه شده پيدا کرده بودند.
تداوم جنايات
ارتجاع برای حمله به آذربايجان و سرکوبی نهضت ملی ضمن جلب حمايت دول خارجی قصد داشت نهال آزادی را به هربهائی که شده درآذربايجان خشک کند. دسته های خرابکار، کماندو، جاسوسهای ويژه ازعناصرخود فروخته محلی وغيره تشکيل وپس ازآموزش به آذربايجان گسيل شدند. در ۱۹ آذر ماه ۱۳۲۵ قوام فرمان حرکت نيروهای باصطلاح تامينه را که متشکل از ۵- ۴ لشگر مجهز به سلاحهای سنگين با پشتيبانی هواپيماها که توسط نورمان شوارتسکف مستشارآمريکائی سازماندهی شده بود صادرکرد و ازدکتر سلام اله جاويد استاندار آذربايجان خواست که ازهرگونه مقاومتی جلوگيری کند. با حرکت نيروهای نظامی مرکز به آذربايجان جنگ درميانه آغاز شد و جبهه ميانه به دو بخش جنوب و شمال تقسيم گرديد. ازجنوب نيروهای تازه کارقزل باش(سربازان وظيفه) دفاع می کردند و بعلت تازه کار بودن افراد و غفلت فرمانده آن شکست خورده و درحال عقب نشينی بودند. ولی درجبهه شمالی که دست فدائيان و افراد ايل اصانلو و ايل جهانشاهلو بود مهاجمين را به عقب رانده و بسوی زنجان پيشروی می کردند و دسته های پارتيزان نيز به ايستگاه قره بلاغ بين زنجان و تاکستان رسيده بودند.
ترفند و سازش روس ها با حکومت مرکزی
روزی که قوام دستورحمله به آذربايجان را صادرکرد مسئولين سياسی شوروی که قبلا بسياری از سلاحهای سنگين ارتش ملی را ازآن گرفته بودند، رسما به پيشه وری اعلان کردند که نيروهای مسلح آذربايجان نبايد دربرابر نيروهای حکومت مرکزی مقاومت کنند و پيشنهاد کردند که فقط عده انگشت شمار از سران فرقه به خاک شوروی پناهنده شوند.
پيشه وری با ترک مقاومت و تسليم دربرابر نيروهای دولتی تهران بشدت مخالف بود. اما دگرگونيهای سياست جهانی، سيرحوادث به سود ارتجاع و به زيان آزادی بود. وی با درايت خاص خود از معامله ای که طی آن استالين آذربايجان را قربانی کرد واقف بود و در بيان آشکار نظرات خود نه قبل از شکست حکومت ملی درتبريز و نه بعد از آن درباکو، ابايی به خود راه نمی داد و سرانجام جان خود را فدای استقلال فکر و شجاعت خود کرد. نگاهی به نامه جوابيه استالين به ميرجعفر پيشه وری درکنار تمامی اسنادی که تاکنون در دسترس بودند، مؤيد اين ادعا خواهد بود. (نگاه کنيد: مجله «خدا آفرين» به سردبيری واقف سلطانلی، ژانويه- مارس ۱۹۹۶، لوک اوف، لهستان) او هيچگونه چاره ای نداشت. دکتر سلام اله جاويد و شبستری با ترک مقاومت و تسليم موافق بودند. پيشه وری چون امکان عمل نداشت علی رغم ميل خود در ۱۹ آذرماه ۱۳۲۵نا گزير به ترک وطن شد. به همين سبب درجلسه ای، محمد بی ريا به سمت دبيرکل کميته مرکزی فرقه دموکرات انتخاب شد. ازآن لحظه به بعد ديگردستورهای آمادگی جنگی و پيشروی بسوی تهران ازفرقه دموکرات و کميته نظامی تبريز شنيده نمی شد. برعکس با وجود آمادگی نيروهای مسلح آذربايجان به جنگ و حتی پيشروی فدائيان بسوی زنجان و پشتيبانی آزاديخواهان ازآنها، تبريز بوسيله راديو وتلگراف لحظه به لحظه فرمان عقب نشينی صادر می کرد. دستوری که موجب سردرگمی فرماندهان قشون آذربايجان وگسيختگی شيرازه کار می شد. سحرگاه ۲۱ آذر ۱۳۲۵با حمله به شهرها و قصبات کشتار و غارت بی رحمانه درسراسر آذربايجان آغاز شد. بيشترين قتل عامها توسط دسته ها و جاسوسان ويژه که قبلا آمده بودند با سازماندهی صورت گرفت. ازطرف رسانه های گروهی وابسته به دولت تهران چنان تبليغ شدکه گويا مردم بودندکه بخاطرنفرت ازحکومت ملی با اين شيوه طرفداری خود را ازشاه ايران نشان دادند. شهرسراب کانون آزادی به آتش کشيده شد، دهکده ها به غارت رفتند و فدائيان را مانند قرون وسطی به گاری بستند و عاری ازشرف انسانی به هتک ناموس زنان پرداختند. آزاد وطن صدرتشکيلات اورمو، ميرزه نوراله خان يکانی رئيس شهربانی اورمو، آذرپادگان فرماندار اردبيل و بسياری ديگر جزو اين شهدا بودند.
در اورمو و اردبيل در روز ۲۶ آذر از فزونی اجساد بی جان برگزيده ترين فرزندان عصررفت و آمددرخيابانها غيرممکن گرديد. شخصی بنام محمدکه استاد سرنا «دوده ک»بود، بجرم نواختن سرودملی آذربايجان درروستای زنگلان واقع درحوالی قره ضياءالدين دستگير و زبانش را بريدند. درتبريز فريدون ابراهيمی دادستان کل که دانش خود را بخدمت ملت گماشت از مرگ با گشاده رويی استقبال کرد، در مياندوآب (قوشاچای) قلی صبحی را به دارآويختند و دراردبيل خليل دايی را سه بار با نيمه جان به دارآويختند. ۲۷ تن ازنظاميان دموکرات را درحاليکه سرود ملی آذربايجان «آنا يوردوم سان ای شانلی وطن! همشه ليک، ياشا آذربايجان!» را می خواندند تيرباران کردند و هزاران شهيدگمنام ديگر…
مشاهدات سران سپاه مهاجم
فردوست، يکی ازسرکردگان خود رژيم، درخاطراتش از سفرخود درتاريخ ۲۲آذر ماه همراه محمد رضا شاه به تبريز می نويسد: «درخيابانها اجساد اعدام شده زيادی ديده می شد وحدود ۲ هزار الی۳ هزار نفر را اعدام کرده بودند.» وی دراشاره به روحيه آذربايجانی های اسير در زندان ارتش ناگزير از دليری رزمندگان فرقه دموکرات تحسين ميکند. و همچنين از مقاومت حماسه گونه نظاميان فدائی چنين ياد می کتد: «سلول بزرگی بود و حدود ۲۰ نظامی (سرگرد، سرهنگ دوم و سرهنگ تمام)… [وقتی که به آنها پيشنهاد کمک کردم] ناگهان سرگرد حسن قاسمی که همدوره من بود وگويا بر بقيه رياست داشت، برگشت وگفت: با اين(فردوست) صحبت نکنيد و خودتان را کوچک نکنيد. بگذاريد هرکاری می خواهند بکنند!» (فردوست، حسين: ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، انتشارات اطلاعات، تهران ۱۳۷۲، چاپ ششم ص ۱۵۱ و ۱۵۲)
سرانجام
ماريا ماچاکی در اين باره می گويد: «عناصر مسلح حکومت تهران خانه فدائيان را غارت کردند و بيش از ۲۵ هزارانسان را به قتل رساندند» (لحظاتی اززندگی صفر قهرمانيان،… ص ۱۱۵، به نقل از ماريا مارچاکی، ايران و باربه، مسکو۱۹۵۹، ص ۱۷۱)
۲۵۰۰ دموکرات طبق احکام بيدادگاههای نظامی شاه اعدام شدند، ۸۰۰۰ نفر به مجازاتهای سنگين محکوم شدندکه ازجمله آنها صفر قهرمانيان است که ۳۲سال در زندان حکومت شاهنشاهی محبوس بود.۳۶۰۰ نفراز روستائيان به بهانه هايی به سلطان آباد، اراک، بندرعباس و برازجان تبعيدگرديدند. ستونهای منظمی از سربازان و فدائيان به آن سوی ارس به آذربايجان شمالی عقب نشينی کردند. بنا به گزارش منابع رسمی درسال ۱۳۲۵در باکو تعداد پناهندگان ازآذربايجان (جنوبی) درباکو نزديک به هفتاد هزار نفر اعلام شده است.
سرسپردگان دولت مرکزی همه کانونهای فرهنگی و هنری را ويران کردند، آلات موسيقی را شکستند، مرکزتئاتر وکتابخانه مجلس ملی را به آتش کشيدند. کتابهای درسی فرزندان معصوم را سوزاندند و جشن کتاب سوزان برپا ساختند. آنها بعد ازشکستن مجسمه های سردارملی، ستارخان و سالارملی، باقرخان، عکس های رضاخان را به جای آنها گذاشتند. هيچ سازمان سياسی به اين جنايت عظيم اعتراض نکرد. تنها آذربايجانيان شمالی بودند که با گوشت وپوست خود اين نا به حقی مطلق را حس کردند و بشريت مترقی را به همنوائی فرا خواندند. «صمد وورغون» که درسال1952 درکنگره جهانی صلح پاريس شرکت نموده بود با خواندن شعر«به کتابهايی که سوزانده شد» اعتراض آذربايجانيان را به گوش جهانيان رساند (لحظاتی اززندگی صفر قهرمانيان … ص ۱۲۰)
حکومت شونيستی پهلوی پيش ازاستقرارحکومت اسلامی درايران باگستاخی تمام همه ساله سالگرد ۲۱آذر ۱۳۲۵را چون به اصطلاح روز نجات آذربايجان دراقصی نقاط کشور و بويژه شهرهای آذربايجان با مراسم سان و رژه نظامی جشن می گرفت. دراين سالهای سياه درمحافل رسمی و جرايد با صرف هزينه های گزاف، جشن ملی ۲۱ آذر ۱۳۲۴را محکوم می ساختند و بدين طريق نمک برجراحتهای مردم دردکشيده آذربايجان می پاشيدند. هدف آن بودکه ساير خلقهای ايران و بويژه نسل جوان آذربايجان را از واقعيتهای تاريخی غافل سازند.
هرنسل برهه ای ازتاريخ را تشکيل می دهد. همه ما دربرابرنسل حاضر وآينده مسئول هستيم.گفتن ونوشتن حقايق، وظيفه ملی، اجتماعی فرد- فرد ماست. افشای جنايات، اشتباهات، خطاها وخيانت های گذشته به نسل فعلی درانتخاب دوست و دشمن خود ياری می کند. ازگفتن و نوشتن حقايق نبايد وحشت داشت.
نهضت ۲۱آذر ۱۳۲۴فدای بازی قدرت های بزرگ برسرسرنوشت ملل حق طلب شد. شکست اين نهضت به بيانی پايان دوران ماه عسل کوتاه شرق و غرب بعد از اتحاد پيروزمندشان درجنگ جهانی دوم بود. نسل حاضر شانس تاريخی را داشت که نظاره گر پايان دوران جنگ سرد باشد. اما آذربايجان که ياد صدها جنگ و خاطره شکوه پيروزی ها و اندوه شکست ها را در سينه دارد، پا برجاست.
باری اين نهضت عظيم بخون نشست، داس مرگ فرزندان اين ديار را درو کرد و خاک وطن را ازخون قربانيان گلگون کرد. اما هيچ نيرويی قادر به جلو گيری ازحرکت تاريخ نخواهد بود و کشتزاران ديروز ازپس زمستانهای تاريک، بهاران باروری و خرمی را تجربه خواهند کرد تا پربرکت وفراوان به بار نشيند.
بهروزی فردای ملتمان نبايدفدای آسودگی نسل حاضرگردد. حق تعيين سرنوشت آذربايجان با مردم اين ديار است و بس! ۱۷ نوامبر ۱۹۹۷ مالمو- سوئد
—————
۱- ازميان مطالبی که دررابطه با سالگرد ۲۱ آذر به تريبون رسيده است، مقاله حاضرتقديم خوانندگان گرامی می شود. محققين و صاحب نظران امروز دردوران بعدازجنگ ازقيودات پيشين آزاد بوده و دسترسی به منابع بسيار متنوع تری دارند. اما متاسفانه هنوزاين مسئله تاريخی درايران وخارج گرفتارملاحظات کهنه دوران جنگ سرد است. مقاله زير بويژه ازآن جهت جالب توجه است که مؤلف آن خود يک عمرجزو کادرهای “ارتش شاهنشاهی بوده است. تريبون